رازهای نماز: سفری به دنیای حکمت‌های الهی

رازهای نماز: سفری به دنیای حکمت‌های الهی

رازهای نماز: سفری به دنیای حکمت‌های الهی   نوجوانی کنجکاو به نام امیرعلی، پس از خواندن متنی دربارهٔ فلسفه احکام، سوالات زیادی در ذهنش داشت. پدربزرگش که استاد حوزه بود، او را به اتاقی پر از کتاب دعوت کرد و گفت:   پدربزرگ: "می‌دانی امیرعلی، روزی دانشجویی از استادش پرسید: «چرا باید نماز بخوانیم در حالی که فلسفه بعضی از حرکاتش را نمی‌فهمم؟» استاد ...

رازهای نماز: سفری به دنیای حکمت‌های الهی 

 نوجوانی کنجکاو به نام امیرعلی، پس از خواندن متنی دربارهٔ فلسفه احکام، سوالات زیادی در ذهنش داشت. پدربزرگش که استاد حوزه بود، او را به اتاقی پر از کتاب دعوت کرد و گفت:

  پدربزرگ: "می‌دانی امیرعلی، روزی دانشجویی از استادش پرسید: «چرا باید نماز بخوانیم در حالی که فلسفه بعضی از حرکاتش را نمی‌فهمم؟»

استاد در پاسخ، قصهٔ مسافری را تعریف کرد که به شهری ناشناخته سفر کرده بود. در آن شهر، تابلوهای راهنما او را به مقصدش می‌رساندند. این مسافر...

  امیرعلی با کنجکاوی: "ولی پدربزرگ، مگر نمی‌شود تمام دلایل را فهمید؟"

  پدربزرگ با لبخند:   "پسرم، تصور کن بیمارستی در دل طبیعت با داروهای گیاهی زندگی می‌کند. او هرگز نمی‌تواند تمام اسرار شفابخشی گیاهان را بداند، اما می‌داند که این داروها کارگر هستند.

نماز هم مانند همان داروهای شفابخش است...

  امیرعلی:   "یعنی ما باید کورکورانه تقلید کنیم؟"

  پدربزرگ:   "هرگز! اما بدان که...

۱.   دانش محدود، عمل نامحدود  : مغز انسان مانند لیوان کوچکی است که می‌خواهد اقیانوس بیکران حکمت الهی را در خود جای دهد!

 ۲.   نسخهٔ الهی  : آیا وقتی پزشک حاذق دارویی تجویز می‌کند، تو تمام فرمول‌های شیمیایی آن را می‌خواهی؟ خداوند که داناترین پزشک است...

۳.   حکمت‌های پنهان  : روزه را در نظر بگیر... علم امروز فواید پزشکی آن را ثابت کرده، اما قرآن هدف اصلی را تقوا می‌داند.

  امیرعلی با تعجب:   "پس چرا بعضی احکام را کامل توضیح نمی‌دهند؟"

  پدربزرگ:   "مثل کودکی که می‌پرسد چرا باید بخوابد... پدرش برایش توضیح ساده‌ای می‌دهد، نه تمام حقایق علمی را. ائمه هم مطابق فهم مردم زمانشان سخن می‌گفتند."

 پدربزرگ کتاب کوچکی از قصه‌های قرآنی به امیرعلی هدیه داد و گفت:

  پدربزرگ:  "کنجکاوی تو ستودنی است، اما...

- از درخت حکمت، میوه‌های در دسترس را بچین

- به اندازه‌ای که می‌توانی سوال کن، اما...

- هرگز منتظر درک کامل فلسفه احکام نمان

  امیرعلی:   "پس چگونه بایدعمل کنم؟"

  پدربزرگ:  "مانند مسافری باش که...

هم چراغ عقل را در دست راست دارد

و هم نقشهٔ وحی را در دست چپ

و می‌داند که مقصد، از افق دیدش فراتر است!"

 امیرعلی آن شب، با نگاهی جدید به نماز ایستاد. او فهمیده بود که...

"می‌شود کنجکاو بود، اما متعبد ماند

می‌شود پرسید، اما در مسیر، متوقف نماند

و می‌شود در اقیانوس بیکران حکمت الهی

شناگر شد، بدون آنکه به عمق آن پی برد!"